بی تو من زنده نمانم
بی تو من طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی ...
بی من از شهر سفر کردی و رفتی ...
قطره اشک درخشید به چشمانِ سیاهم
تا خمِ کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی ، نگاهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی...
تا در خانه ببستم دگر از پای نشستم
گویی زلزله آمد ، گویی خانه فرو ریخت سر من
تو همه بودی و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گـریزی زبـرِ من
گر بمیرم زغم دل به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی نتوانم ، نتوانم
بی تو من زنده نمانم...